دوشنبه، ۲۳  فبروری   ۲۰۰۹

بخش - ۲

(تهیه و پژوهش - صباح)

اوضاع متشنج جهان و بخصوص افغانستان و کشتن و ویرانیهای روز افزون از یک جانب و از طرف دیگر به اساس تقاضا و شرایطی نامساعد کنونی و عدم آگاهی از پیامد های ناگواری نبردهای گذشته و تشنجهای کشنده،وادارم ساخت تا با تمام مشکلات از قبیل دسترسی به منابع مستند و تاریخی، مصروفیتهای زندگی و خانوادگی و رهگیری ها وعقده مندی های اشخاص و افراد بیمار، به این خدمتی تاریخی و فرهنگی اقدام نمایم، آرزومندم که مورد قبول مقبولی پژوهشگران،اندیشمندان و جامعه درد دیده کشور واقع گردد. تلاش نمودم تا با درنظرداشت مستند سازی، هربخش را با تصویرهای - رویداد ها و حوادث تاریخی مزین بسازم که تهیه این همه تصویر خود مشکلی بزرگی بود که هرلحظه در مسیر تصمیمم قرار میگرفت، ولی تا جایکه برایم مقدور بود توانستم به این مشکل فایق آیم.

 

نبردها و کارنامهء اسطوره های یونانی

 

 

 

اسطوره‌های یونان مجموعه‌ای از اساطیر به صورت حکایات و روایات در باره خدایان و قهرمانان مورد توجه در یونان باستان است. کهن‌ترین منبع ادبی این اسطوره ها آثار هومر و هزیود است. در بسیاری از آثار هنری و صنایع دستی به جا مانده از یونان باستان اشاره به این اسطوره‌ها دیده می‌شود.
خدایان و اساطیر یونان باستان: در زمانهای بسیار دور، انسان ناشناخته ها و وقایع طبیعی مانند باران، صاعقه، گرما و سرما، شب و روز، تغییر فصل، مرگ و زندگی و مانند اینها را زاییده قدرت خدایانی میدانست که بر زمین و موجودات آن حکومت میکردند.از نظر آنها این خدایان نه تنها به خودی خود در انجام بعضی امور و وقایع دست داشتند بلکه مناسبات و روابط بین آنها هم در سرنوشت انسانها تاثیر مستقیم داشت. خدایان باستان در تمام جوامع بشری وجود داشته اند و هیاتی انسانی با نیروی مافوق بشری داشته اند، آنها جاودان بودند و میتوانستند با انسانهای عادی وصلت کرده و بچهدار شوند، فرزندان این خدایان "نیمه خدا" بودند و با وجود داشتن قدرت مافوق بشری، میرا بودند. خدایان و داستانهای اساطیری در ابتدا به منظور توضیح اسرار زندگی به کار میرفتند اما به تدریج نبرد موجودات افسانه ای و ماجراهای پر آب و تاب قهرمانان چنان شیرین و جذاب شد که با وجود پیشرفت علم و حضور پیامبران موحد، اساطیر باقی ماندند و در تمام هنرها حضور بارزی یافتند. در این میان اساطیر یونان به دلیل تکیه فراوان ادبیات باستان یونان و بعد ادبیات مدرن جهان بر آنها و همچنین ساده تر بودن نامهای خدایان به گوش آشنا تر است.از طرفی نباید از تاثیر فراوان فیلمهایی که با تکیه بر اسطوره های یونان تهیه شده است غافل شویم.

ایزدان و پهلوانان اساطیر یونانی

دوازده ایزد المپ‌نشین آپولو• آتنا• آرتمیس• آرس• آفرودیته• پوزئیدون• دمتر• دیونیسوس• زئوس• هادس • هرا•هرمس• هستیا• هفائستوس.

دیگر ایزدان: اتر • اربوس• اروس• اورانوس• پرسفون• پوتنوس• دیونیسوس•کرونوس• گایا• لتو•مایا• نیکس• هادس• هیگیه‌ یا.

تیتان‌ها: اکئانوس• تئا• تتیس• تمیس• رئا• فوبه• کئوس• کرونوس• کریوس • منه‌موسین• هیپریون• یاپتوس

دیگر موجودات نخستین

 ارینین• دریادن• سانتور• سیکلوپ• گیگانت‌ها• موزها• مینوتور

پهلوانان میرا و نیمه‌خدایان

آسکلپیوس• آشیل• آمازون‌ها• آنتیوپ• اودیپ• ایکاروس• پرسئوس• پلئوس• پنلوپه•تانتالوس• تسئوس•دایدالوس• سیسیفوس• هرکول• یاسون

-پهلوانان میرا و نیمه‌خدایان

 شامل: آسکلپیوس• آشیل• آمازون‌ها• آنتیوپ• اودیپ• ایکاروس• پرسئوس• پلئوس• پنلوپه•تانتالوس• تسئوس•دایدالوس• سیسیفوس• هرکول• یاسون می باشد که به معرفی برخی از آنها می پردازیم:

آسکلپیوس. آسکِلِپیوس یا اسقلبیوس اول (به یونانی σκληπιός، به لاتین: Aesculapius) ایزدگونه پزشکی و درمان در اساطیر یونان باستان بود.آسکلپیوس نشانگر جنبه درمانی دانش پزشکی است درحالیکه دخترانش هیگیئیا، مدیترینه و پاناسئا به ترتیب نمایانگر نیروهای بهداشت، پزشکی و درمان دردها هستند.

در اساطیر یونانی فرزند افولن، او نه تنها بیماران را شفا می‌بخشید بلکه مردگان را نیز احیا می‌کرد. فلوطن خدای مردگان و جهنم، به زاوش شکایت برد که اسقلبیوس به زودی مملکت مرا بی شهروند خواهد کرد و زاوش اسقلبیوس رابه صاعقه بسوخت. اسقلبیوس یکی از چهار پادشاهی است که مصاحب هرمس بودند و از او حکمت فراگرفتند و اسقلبیوس بیش از آنان حکمت آموخت و مشهورتر از ایشان گردید و هرمس او را بر ربع معمور زمین ولایت داد و یونانیان پس از طوفان بر این ربع تسلط یافتند وچون هرمس به آسمان بر شد و خبر به اسقلبیوس رسید بسیار محزون و متأسف گردید از آنکه مردم زمین از برکت وجود و از علم او محروم شده بودند و بفرمود تا صورت وی را در هیکل عبادت خویش نقش کنند و آن صورت، حاکی از کمال وقار و عظمت بود. سپس تصویر وی را درحالتی که بسوی آسمان می‌رفت‚ مصور کردند و چون اسقلبیوس وارد هیکل می‌شد برابر صورت به تعظیم می‌نشست همچنانکه هرمس را آنگاه که در این جهان بود تعظیم می‌کرد‚ و پیوسته به همین روال بود تا درگذشت و گفته‌اند سبب پرستش بتان و خدا پنداشتن آنها همین تعظیم اسقلبیوس صورت مزبور را بود و چون یونانیان پس از طوفان بر زمینی که اسقلبیوس پادشاه آن بود مستولی شدند و هیکل و صورت را در حالت جلوس هرمس بر کرسی و در حالت صعود به آسمان دیدند گمان بردند که آن صورت اسقلبیوس است و از داستان هرمس آگاه نبودند. پس اسقلبیوس را بزرگ داشتند و پنداشتند که او اول کس است که در حکمت علی الاطلاق سخن رانده و فراموش کردند که او نخستین کس است که در سرزمین ایشان حکمت گفته نه در جای دیگر. و جالینوس در ذکر وی گوید: بحث متقدمین یونان از اسقلبیوس بحثی است بزرگ و یونانیان متعلمین را بدو سوگند می‌دادند در ردیف سوگند به خدا و این از جهت تعظیم وی بود. بقراط در عهود خویش گوید:

ای فرزندان! شما را به خالق موت و حیات و به پدر خود و پدر شما اسقلبیوس سوگند می‌دهم و من در تراجم کتاب عهود چنین یافتم. جالینوس در تفسیر خود بر این کتاب که به ما رسیده‚ دو قول از داستان اسقلبیوس نقل کرده‚ نخستین آنها لغز است و دوم طبیعی است‚ به روایتی دیگر، اسقلبیوس شاگرد هرمس مصری و مسکن او سرزمین شام بود و جالینوس درکتابی که تألیف کرده‚ گوید که خدا به اسقلبیاذس وحی فرستاد که اگر ترا فرشته بنامم خوشتر از آنست که انسان بخوانم. و بقراط در کتاب ایمان و عهد خویش، آورده که این اسم (یعنی اسقلبیادس)‚ در زبان یونانیان مشتق از بهاء و نور است و طب، صناعت اسقلبیوس است و او دوست نمی‌داشت کسی به علم طب روی آرد مگر آنکه همانند وی دارای طهارت و عفاف و تقوی باشد و نمی‌خواست که بدطینتان را تعلیم دهد و دوست داشت که به اشراف و متألهین یعنی عارفین به خدای علم آموزد‚ و بقراط در این کتاب گوید: اسقلبیوس بر ستونی از نور به هوا برشد. افلاطون در کتاب خود معروف به نوامیس آرد که روزی مردی مالی را پنهان کرد و نزد اسقلبیوس رفت و گفت:

یا نورالالباب! مالی از من ضایع شد آنرا برای من بجوی. اسقلبیوس با اوبمنزل وی شد و مال را بدو بنمود و گفت: کسی را که نعمتهای خدا رابه سخره گیرد سزاوار است که حق تعالی آنها را از او بازستاند و بزودی این مال از دست تو بشود و باز نگردد و چنان شد که او گفت. و بقراط گفته که عصای اسقلبیوس از خطمی بود و به گرد آن ماری نقش کرده بودند. جالینوس گوید که اسقلبیوس عصای خویش را از خطمی برگزید جهت مراعات اعتدال‚ چه خطمی در گرمی و سردی معتدل است و اسقلبیوس در امور خویش میانه می‌رفت و دیده نشد که وی عصایی جز از درختی معتدل بکار برد‚ و در گرد آن ماری حک کرده بود چه عمر مار از همه حیوانات بیشتر است‚ پس آنرا نماد دانشی قرار داد که کهنه و فرسوده نگردد. اسقلبیوس به استشهاد همگان نخستین کسی است که طب را استخراج و استنباط کرده و گفته‌اند طب بر سبیل وحی بدو رسیده اما درباب حصر زمان او و زمان کسانی که پس از وی آمده‌اند گویند که بین او و جالینوس بیش از پنج هزار سال است و این دلالت می‌کند بر اینکه وی پیش از طوفان بوده‌است و هرچه که قبل از طوفان بوده‚ حقیقت آن شناخته نیست زیرا شاهدی از آن خبر نداده و کسانی که مدعی نسبت به اسقلبیوس شده اند‚ چنانکه گویند بقراط از نسل اوست‚ کلامی است نادرست. زیرا اجماع جمهور آن است که نسل آدم منقطع شد مگر از فرزندان سه گانه نوح که سام و حام و یافث باشند‚ پس اتصال نسبی به اسقلبیوس اول صحیح نیست.

مورخ دیگری گوید اول کسی که طب را آشکار کرد‚ تا آنجا که از کتب مکتوبه و احادیث مشهوره از علماء معتمد به ما رسیده‚ اسقلبیوس اول است‚ او کسی است که طب را به تجربه استخراج کرد و از اسقلبیوس به جالینوس خاتم اطباء هشتگانه رسید و آنان عبارت‌اند از:اسقلبیوس اول و غورس و مینس و برمانیدس و افلاطون طبیب و اسقلبیوس دوم و بقراط دوم و جالینوس‚ و مدت مابین ظهور نخستین و وفات آخرین ایشان پنج هزار و پانصد و شصت سال است که از آن جمله فترت‌های بین وفات هر یک از این اطباء هشتگانه و ظهور دیگری چهار هزار و هشتصد و هشتاد و نه سال کشید و از این مدت‚ از وقت وفات اسقلبیوس اول تا ظهور غورس هشتصد و پنجاه و شش سال بود و از گاه مرگ غورس تا ظهور مینس پنجصد و شصت سال و از زمان فوت مینس تا ظهور برمانیدس هفتصد و پانزده سال و از هنگام وفات برمانیدس تا ظهور افلاطون هفتصد و سی و پنج سال و از گاه مرگ افلاطون تا ظهور اسقلبیوس دوم هزار و چهارصد و بیست سال و از وفات اسقلبیوس دوم تا ظهور بقراط شصت سال و از مرگ بقراط تا ظهور جالینوس ششصد و شصت و پنج سال بود. و مدت زندگانی اطباء هشتگانه از هنگام تولد هر یک تا وفات وی جمعا ششصد و سیزده سال است از این قرار: اسقلبیوس اول دوره صباوت و جوانی او نود سال طول کشید پیش از آنکه قوه الهیه بر روی او گشوده شود و مدت پنجاه سال هم عالم و چهل سال معلم بود... اسقلبیوس دوم مدت صد و ده سال در صباوت و پانزده سال در تعلم گذرانید و نود سال عالم معلم بود... و هر یک ازاین اطباء بزرگ را استادانی بود که بدیشان صناعت طب می‌آموختند و ایشان خود فرزندان و شاگردانی از منسوبین خویش به جای گذاشتند زیرا در بین ایشان عهدها و میثاق‌ها بود که به رسم اسقلبیوس اول این صناعت را به بیگانه نیاموزند و از شاگردان اسقلبیوس، از فرزندان و خویشاوندان، شش تن باشند و آنان ماغینوس و سقراطون و اخروسیوس طبیب و مهراریس و موریذوس و میساوس نام دارند که هریک از آنها رأی استاد خود اسقلبیوس را که رای تجربه بود(چه طب او را از راه تجربه حاصل شد) از آن خود نمودند. و جالینوس گوید صورت اسقلبیوس که در هیاکل یونان بود مردی را نشان میداد‚ با ریشی که به موی انبوه ذات ذوائب مزین بود وگوید چون در آن تأمل کردم او را قائم و مهیا و جامه فراهم آورده یافتم‚ و این شکل دلالت بر آن دارد که اطباء را سزاوار است که درجمیع اوقات به فلسفه بپردازند. و هم جالینوس گوید که در آن صورت اعضائی که کشف آنها پسندیده نیست مستور مانده بود و اعضایی که در استعمال صناعت به کار است برهنه و مکشوف. و عصائی کژ از درخت خطمی در دست داشت و این دلالت کند بر آنکه کسی که به صناعت طب اشتغال ورزد به مرحله‌ای از سن رسیده باشد که محتاج به عصا بود و بر آن تکیه کند و نیز مقصود از عصا آن است که مردم را از خواب غفلت بیدار کند و اما ساختن عصا از خطمی از آنست که خطمی هر مرضی را طرد کند و براند. بر عصای مزبور تصویر حیوانی طویل العمر کرده‌اند که برگرد آن پیچیده و آن اژدهاست و این حیوان به اسقلبیوس از جهات بسیار شباهت دارد: نخست آنکه او جانوری است تیزبین و همیشه بیدار و نباید خواب، مردی را که قصد تعلم صناعت طب دارد از اشتغال بدان بازدارد‚ و طبیب باید در غایت ذکاوت باشد تا بتواند بدانچه که حادث خواهد شد انذار کند و گویند مار طویل العمر است چندان که حیات وی را با طول روزگار برابر دانند و کسانی که به صناعت طب اشتغال دارند می‌توانند عمر خویش را طولانی کنند و هم گوید چون تصویر اسقلبیوس بکشیدند بر سر او تاجی از درخت غار نهادند زیرا این درخت حزن را بیرون کند. و بهمین جهت اطباء باید غم و اندوه را از خویش دور کنند‚ چه اسقلبیوس مکلل به تاجی غمزدا بود و نیز درخت مزبور دارای نیروئی است که امراض را شفا بخشد و بهمین سبب هر جا این درخت باشد حشرات و حیوانات سمی از آنجا بگریزند.

آشیل: آشیل در حال باندپیچی بازوی دوستش پاتروکلوس، یک نگاره قدیمی یونانی.

آشیل (Achilles) ریخت فرانسوی نام آخیلِس (به یونانی باستان: Αχιλλεύς) قهرمان اسطوره‌ای یونان در داستان نبرد تروا (troy) است. همه پیکر او به جز پاشنه پایش رویین بود و همین بخش تنش هم مرگ او را رقم زد.

آشیل پسر پلیوس (پهلوان یونانی و از یاران هراکلس) و دریاپری‌ای به نام تتیس بود. زئوس (خدای خدایان اساطیر یونان و پدر اکثر خرده خدایان نسل جدید) قصد داشت خود با تتیس وصلت کند، اما با پیشگویی تایتان پرومتوس مبنی بر اینکه «پسر تتیس از پدر به نیروتر شود» او را به پلیوس پهلوان که مورد لطفش بود واگذاشت. تتیس آشیل نوزاد را به جهان زیرین برد و او را از پاشنه گرفته، در رود سیاه جهان مردگان (استیکس) فرو کرد. تمام تن او جز پاشنه که در دست مادر بود به آن آب آغشته شد و تنها آن نقطه آسیب‌پذیر باقی ماند. همچنین خیرون به اوآموزش دویدن داد و وی بادپا شد.

دور افتخار آکیلیس بعد از پیروزی در جنگ: روایت منظومه ایلیاد در میانه جنگ تروآ واز نزاع آشیل و آگاممنون (سرکرده یونانیان، پادشان مسینی) آغاز می‌شود. آشیل آگاممنون را مجبور کرد دست از معشوقه‌اش خروسئیس بکشد. آگاممنون نیز وی را مجبور نمود دست از معشوقه‌اش بریسئیس بکشد. در نتیجه آکیلیس قهر کرد و از جنگ کناره‌گیری کرد. هکتور فرمانده سپاه تروا پسر عموی اشیل، پتروکلوس را می‌کشد و به دلیل شباهت زیادی که بین اشیل و پتروکلوس بود، هکتور گمان کرد با اشیل مبارزه کرده و او را کشته‌است. اما آشیل به انتقامجویی بر می‌خیزد و هکتور را می‌کشد و سپاه تروا را شکست می‌دهد. قبل از پایان جنگ، پاریس فرزند کهتر پریام، شاه تروآ، آشیل را به تیری زهرآلود هدف قرار داد. آپولون، خدای خورشید، تیر را به پاشنه آسیب‌پذیر آشیل هدایت کرد و به زندگی کوتاه این پهلوان مشهور پایان داد.

آمازون‌ها: آمازون‌ها، زنان جنگ‌جو - آمازون‌ ها (به یونانی: Αμαζόνες)، در اسطوره‌های یونان، نام قبیله‌ای از زنان جنگجو است که هیچ مردی را به جمع خود راه نمی‌دادند. زنان جنگجویی که در ایلیاد با نام "antianeirai" به معنی کسانی که مانند مرد به جنگ میروند توصیف شده اند. آنها همچنین توسط هردوت با نام "androktones" قاتل مردها توصیف شده اند. نام آمازون برگرفته از لغت amazoi که در زبان یونانی به معنی "پستان کم" ناشی از افسانه ای است که می گویند آنها پستان سمت راست دختران جوان را بریده، تا کشیدن کمان برایشان آسان شود، چون تیر و کمان سلاح اصلی آنها بود. آمازون ها از شمشیر هم استفاده می کردند، تبر دو طرفه و سپرهای هلالی شکل با خود حمل می کردند. بیشتر نبردهای آنها بر پشت اسب انجام می شد. بعضی ها می گویند پستان آنها را با بریدن از جا درمیاوردند، بعضی دیگر می گویند وقتی آنها بچه هستند توسط سوزاندن آن را جدا میکردند، و یک افسانه هم می گوید آنها خودشان پستانشان را از جا در میاوردند. آنها بعضی مواقع برای بقای نسل با مردهای قوم های دیگر ملاقات می کردند، اما آنها فقط دخترها را بزرگ میکردند و پسرها را میکشتند.هرکول بزرگ نیز مجبور بود به سرزمین آمازون سفر کند تا نهمین خان خود که توسط یوریستئوز برای او طرح شده بود را به اتمام برساند. این خان به "کمربند هیپولیتا" شهرت دارد و وظیفهٔ او برگرداندن این کمربند نمادی بود که از طرف آرس، خدای جنگ به آمازون ها داده شده بود. میگویند که آمازون ها از نوادگان آرس و اتررا هستند.

اودیپ

اساطیر یونان باستان

 اودیپ

فرانسوی:

اودیپ

جنسیت: مذکر

پدر: لایوس

مادر: یوکاسته

همسر: یوکاسته

فرزندان: پولونیکس، اتئوکلس، آنتیگونه و ایسمنه.

اودیپ یا اویدیپوس (به یونانی: Οδίπους)، تنها فرزند لایوس و یوکاسته.

وخشی به لایوس گفت در صورتی که از یوکاسته صاحب فرزندی شود، به دست آن فرزند کشته خواهد شد. پس لایوس او را به چوپانان سپرد تا در کوه رهایش کنند. اما چوپانان او را به مروپه، همسر پولوبوس سپردند. روزی اودیپ از کسی شنید که فرزند پولوبوس نیست. او برای یافتن حقیقیت نزد وخشی رفت و وخشی به جای پاسخ سوالش به او گفت که روزی پدرش را خواهد کشت و با مادر ازدواج خواهد کرد. اودیپ برآشفت، نزد پولوبس بازنگشت و راه تب در پیش گرفت. در راه به لایوس برخورد کرد و در نزاعی او را کشت و نادانسته با یوکاسته، مادرش ازدواج کرد.زمانی که حقیقت را دریافت، خود را کور کرد. یوکاسته نیز خود را کشت. اودیپ از یوکاسته دو پسر به نام‌های پولونیکس، اتئوکلس و دو دختر به نام‌های آنتیگونه و ایسمنه داشت.

ایکاروس

ایکاروس (به یونانی: καρος)، پسر دایدالوس.

فرانسوی:

ایکاروس

جنسیت: مذکر

پدر: دایدالوس

همراه پدر از زندان مینوس، به کمک بال‌هایی که از موم و پر ساخته شده بود، گریخت. با وجود توصیهٔ پدر به خورشید نزدیک شد، بال‌های مومی آب شدند و به دریا افتاد. این دریا به نام او ایکاریا نامیده می‌شود.

پرسئوس- پرسئوس (به یونانی: Περσεύς, Περσέως, Περσέας)، پسر زئوس و دانائه.

جنسیت: مذکر

پدر: زئوس

مادر: دانائه

همسر: آندرومده

پرسئوس اولین قهرمان افسانه های یونان باستان و و همچنین به همراه آشیل مشهور ترین آنها هم میباشد.مادر وی دانائه وی را از خدای خدایان زئوس حامله شد که اینجای داستان بسیار شبیه به سرگذشت حضرت مسیح است. آکریسیوس پدر دانائه، دختر و نوه‌ خود را در جعبه‌ای قرار داد و به دریا انداخت تا کشته شوند. زئوس آن‌ها را به سلامت به جزیرهٔ سریفوس رساند و در آن‌جا پولودکتس پادشاه جزیره نجاتشان داد.بعدها پولودکتس (پادشاه جزیره سریفوس)عاشق مادر پرسئوس شد و چون پرسئوس را مانع وصال با دانائه می‌دید او را به امید آن ‌که هلاک شود، مامور آوردن سر مدوسا کرد. مدوسا زنی بود که با نگاهش هر کسی را سنگ میکرد.برای موفقیت در این ماموریت هر کدام از خدایان به او چیزی عطا کردند، کرونوس آن شمشیری را که به وسیله آن آلت تناسلی اورانوس را قطع کرد به وی داد،هادس خدای مرگ کلاهی به وی داد که نامرئی کننده بود،و هرمس کفشهای بالداری به او داد که به وسیله آنها میتوانست پرواز کند.وی سر مدوسا را به آتنا داد که در مجسمه هایش این سر بر روی سپر وی قرار دارد.در راه بازگشت در جزیره ای توقف نمود.زن پادشاه جزیره که به زیبایی خود مغرور گشته بود خشم خدای دریا پوزیدون را بر انگیخته بود و خدای دریا نیز برای تنبیه او نیز سیل و یک هیولای دریایی را فرستاده بود که مردم را میکشتند.در مورد این مشکل با کاهنان معبد مشورت شد و آنها تنها راه چاره را این میدیدند که دختر پادشاه یعنی آندرومدا به صخره ای بسته شود تا هیولا وی را بکشد و پوزیدون آرام گیرد.پرسئوس در راه بازگشت این صحنه را مشاهده کرد و غول دریایی را از پای درآورد و با آندرومدا ازدواج کرد.

پلئوس- پلئوس (به یونانی: Πηλεύς)، پسر آیاکوس و اندئیس.

فرانسوی:

پلئوس

جنسیت: مذکر

پدر: آیاکوس

مادر: اندئیس

همسر: تتیس

فرزندان: اخیلس

زئوس عاشق تتیس بود اما چون شنید که فرزند تتیس از پدر قوی‌تر خواهد بود، او را به همسری پلئوس درآورد. در جشن ازدواج این‌دو بود که اریس سیب نفاق را به میان آورد که زمینه‌ساز جنگ تروا شد. فرزند تتیس از پلئوس آشیل بود. پنلوپه در اسطوره‌های یونانی همسر اودیسئوس و مادر تلماخوس می‌باشد.او در جوانی به دلیل زیبایی‌اش خواستگاران زیادی داشت. پدرش برای جلوگیری از دعوا و کشمکش مسابقه‌ای ترتیب داد تا برندهٔ آن را به دامادی انتخاب کند. در این مسابقه اودیسئوس سرافراز بیرون آمد و با پنلوپه ازدواج کرد.طی ۲۰ سال غیبت اودیسئوس (هنگام و بعد از جنگ تروا) پنلوپه با وجود خواستگاران بسیار زیاد به او وفادار ماند. او خواستگاران خود را هر بار با زیرکی از خود ناامید می‌کرد. یکی از حیله‌های معروف او این بود که شروع به بافتن پارچه‌ای کرد تا پس از مرگ پدربزرگش بدن او را با آن بپوشاند؛ و به خواستگارانش وعده داد که هنگامی تصمیم به ازدواج خواهد گرفت که بافتن این پارچه پایان بیابد. و این درحالی بود که پارچه هیچ‌گاه پایان نمی‌یافت، زیرا او هر شب هر چه را که بافته بود می‌شکافت. این حیلهٔ او ۳ سال خواستگاران را دور نگاه داشت.پنلوپه را نماد وفاداری زناشویی می‌دانند.

تانتالوس: تانتالوس (به یونانی: Τάνταλος)، در اسطوره‌های یونان پسر زئوس و پلوتون (اساطیر روم) است.

جنسیت: مذکر

پدر: زئوس

مادر: پلوتون

همسر: دیونه

فرزندان: پلوپس، نیوبه و بروتئاس

 با دیونه ازدواج کرد و صاحب سه فرزند شد، پلوپس، نیوبه و بروتئاس. به مجلس شام خدایان دعوت شد اما شام و شراب را ربود و اسرار خدایان را برای انسان‌های فانی فاش کرد. درمهمانی خود نیز برای آزمون خرد خدایان، پسرش پلوپس را قطعه قطعه کرد و پخت. همه خدایان جز دمتر که شانه پلوپس را خورد، به حیله او پی بردند و پلوپس را به زندگی بازگرداندند و شانه‌اش را از عاج ساختند. تانتالوس به شکنجه ابدی در هادس محکوم شد. او در رودخانه‌ای ایستاده بود که آب تا چانه‌اش بالا آمده بود اما تا می‌خواست آب بنوشد، آب خشک می‌شد و بر بالای سرش درخت میوه‌ای بود که تا می‌خواست میوه‌ای بچیند باد میوه‌ها را می‌برد و سنگ بزرگی نیز همواره بر بالای سرش از ریسمانی آویزان بود.

تسئوس: تسئوس (به یونانی: Θησεύς)، در اسطوره‌های یونان پادشاه و قهرمان آتن است.

جنسیت: مذکر

پدر: آیگئوس

مادر: آیترا

پسر آیگئوس و آیترا بود. با جوانانی که از آتن برای مینوس فرستاده می‌شد تا خوراک مینوتاروس شوند، همراه شد. آریادنه دختر مینوس عاشق او شد و از دایدالوس راه خروج از لابیرنت (هزارتویی که جایگاه مینوتاروس بود) را پرسید و به تسئوس آموخت. تسئوس به این ترتیب توانست مینوتاروس را بکشد و از هزارتو خارج شود.

دایدالوس- دایدالوس (به یونانی: Δαίδαλος)، در اسطوره‌های یونان، صنعت‌گر افسانه‌ای یونان است.

جنسیت: مذکر - برای پاسیفائه همسر مینوس گاوی از چوب ساخت. پاسیفائه درون آن خوابید و مینوتور را به دنیا آورد. مینوس به دایدالوس فرمان داد که هزارتویی بسازد تا مینوتور را در آن بیندازد. اما دایدالوس راه فرار از هزارتو را به آردیانه و تسئوس آموخت.

هرکول: هرکول و شیر نیمیان در بشقاب نقره‌ای قرن شش پیش از میلاد

مجسمه رومی برنزی طلا کاری شده هرکول در سال1864 در نزدیکی تاتر پمپی پیدا شده

هرکول (به لاتین: Hercules) نام رومی او، یا هراکلس، نام قهرمان اسطوره‌ای یونان و روم باستان فرزند خدای زئوس و آلکمنه است. دشمن اصلی هرکول هرا بود. هنگام کودکی هرا دو مار را در گهوارهٔ هرکول قرار داد اما او با قدرت زیادی که داشت آنها را خفه کرد. او بالاخره هرکول را دیوانه کرد. به سبب بی عقلی، هرکول همسره خود مگارا (Megara) و سه فرزندشان را بقتل رساند. او بسیار غمگین بود و بمحض بهبود یافتن و برای جبران کار خود با پیشگوی معبد آپولون مشورت و از او سوال کرد چگونه می تواند آن شرف و عزت خود را باز بیابد. پیشگو به او گفت نزد یوریستئوز (Eurystheus) پادشاه میسینی (Mycenae) برو و به مدت دوازده سال به او خدمت کن.

 یوریستئوز هیچ کار دشواری که پسره قدرتمند زئوس از پس آن بر نیاید به ذهنش نمیرسید، بنابراین هرا از کاخ خود در المپ پایین آمد تا به او کمک کند. با همکاری یکدیگر دوازده وظیفه را برای ناپسری فناپذیر هرا در نظر گرفتند که به دوازده خان هرکول معروف است.

 این دوازده خان عبارت بودند از:

۱- کشتن شیر نیمیان (Nemean Lion)، هرکول آن را بدون هیچ دردسری خفه کرد.
۲- کشتن مار نه سر هایدرا (Hydra). وقتی یک سره هایدرا بریده میشد دو سره جدید به جای آن میرویید و یکی از سرهای آن جاودانه بود و با هیچ سلاحی آسیب نمی دید. هرکول ۸ سره آن را سوزاند و سره جاودانه را زیره تخته سنگی قرارداد.
۳- گرفتن گوزن "Ceryneian". پس از چند ماه تعقیب و گریز بالاخره آن را در تله انداخت.
۴- کشتن گراز وحشی اریمنتوس (Erymanthus). یک جدال وحشیانه، اما فوق العاده آسان: هرکول برنده شد.
۵- تمیزکردن اصطبل شاه اژه (Augeas). او بوسیلهٔ وصل کردن رودی در نزدیکی اصبل موفق به شستن آن شد.
۶- کشتن پرندگان گوشت‌خوار در استیمفلوس.
۷- کشتن گاو وحشی واقع در کریت.
۸- گرفتن جادوگر آدم خوار دایامیدیس.
۹- بدست آوردن کمربند هیپولیتا (Hippolyta)، ملکه آمازون‌ها (که در حقیقت کاره آسانی نبود).
۱۰- گرفتن گلهٔ "Geryon" جیریان.
۱۱- بدست آوردن سیب های طلایی از باغ هسپرید (Hesperides)، که همیشه بوسیله اژدهای صدسر لادون "Ladon" نگهبانی میشد. هرکول اطلس را با پیشنهاد نگه داشتن زمین فریب داد تا سیب ها را برایش بیاورد. وقتی او با سیب ها بازگشت، هرکول از او خواست که زمین را برای چند لحظه نگه دارد تا او بتواند بالینی برای درد شونه هایش بیاورد. اطلس این کار را کرد، و هرکول با سیب هایش آنجا را ترک کرد.
۱۲- آوردن سربروس، سگ سه سره هادس، بر روی سطح زمین. بالاخره، بعد از دوازده سال و دوازده خان، هرکول یک انسان آزاد بود. همچنین او بعد از دوازده خان به آرگونوت‌ها برای پیدا کردن پشم زرین پیوست.
هرکول به روستای (
Thebes) رفت و با دیانیرا (Deianira) ازدواج کرد. او فرزندان زیادی برایش به دنیا آورد. مدتی بعد یک سانتور مرد (Centaur) "حیوان افسانه ای با بالا تنهٔ انسان و پایین تنه اسب" به نام نسوز (Nessus) دئانیرا را ربود، اما هرکول با پرتاب یک تیره زهرآلود به نسوز او را آزاد کرد. نسوز هنگام مرگ به دئانیرا گفت قسمتی از خون او را نگه دارد و هنگامی که حس کرد هرکول را دارد از دست میدهد از آن به عنوان داروی عشق بر روی هرکول استفاده کند. بعد از گذشت چندین ماه دئانیرا فکر کرد زن دیگری وارد زندگی او و هرکول شده است، بنابراین دئانیرا یکی از لباس های هرکول را با خون نسوز شست و به او داد تا به تن کند. نسوز به او دروغ گفته بود و خون به مانند یک زهر بر روی هرکول اثر کرد، بعد از این ماجرا هرکول به المپ برده شد و به او وعده زندگی ابدی دادند و با دیگر خدایان زندگی کرد. او در المپ با هبه (Hebe) الههٔ جوانی، فرزند زئوس و هرا ازدواج کرد.

یاسون: فرانسوی: یاسون

جنسیت: مذکر

پدر: آیسون

مادر: آلکیمده

همسر: مدیا

فرزندان: دارای دو فرزند

ویژگی‌ها: رهبر آرگونوت‌ها

یاسون یا جیسون (به یونانی: Ιάσων)، (به انگلیسی: Jason) یکی از پهلوانان اساطیر یونان پسر آیسون "Aeson"، رهبر آرگونوت‌ها و همسر مدیا "Medea" بود.

پلیاس پدر وی را از حکومت برکنار کرد. اما یاسون را نجات دادند و به خیرون سپردند تا بزرگش کند. به دلیل پیشگویی که، جیسون در آینده به پادشاه پلیاس زیان وارد خواهد کرد، پادشاه او را به یک سفر به ظاهر غیرممکن فرستاد تا «پشم زرین» را در دور دست ها از کولخیس "Calchis" (سرزمینی در دریای سیاه) بیاورد. برای انجام این کار، جیسون خدمه ای متشکل از پهلوانانی از تمام نقاط یونان جمع آوری کرد؛ آرگوس برای پهلوانان بزرگترین کشتی آن زمان را ساخت، یعنی آرگو را. در سفر دریایی به کولخیس، در مقایسه با ماجراهای دیگر، جیسون و بقیه خدمه آرگونات، اولین انسان هایی بودند که توانسته بودند از سیمپل گیدز "Symplegades" (سخره های برخورد) عبور کنند؛ آنها همچنین فینئوس (غیب گوی نابینا) را از دست نفرین هارپیئز آزاد کردند. وقتی آنها به کولخیس رسیدند، شاه آیتس، خواستار این شد که جیسون، برای بدست آوردن پشم زرین باید به ترتیب وظایفی را بانجام برساند: او باید گاو وحشی که دارای نفس آتشین بود را رام کرده و با آن زمین را شخم بزند؛ سپس باید دندان های اژدها را در این زمین بکارد، و با مردان جنگجوی زره پوشی که حاصل جوانه این دانه ها هستند نبرد کند؛ در آخر او باید با اژدهای هوشیاری که از پشم زرین مراقبت میکند روبرو شود. جیسون تمام این وظایف را با کمک مدیا، دختره آیتس که عاشق او شده بود به اتمام رساند. بعد از بدست آوردن پشم زرین، جیسون و مدیا از کولخیس فرار کردند، سربازان شاه نیز به تعقیب آنها پرداختند. او بعدها به مدیا خیانت و او را رها کرد. سرانجام در اثر ضربهٔ میله‌ای که از کشتی‌اش افتاد، کشته شد.

-دیگر موجودات نخستین

شامل: ارینین• دریادن• سانتور• سیکلوپ• گیگانت‌ها• موزها• مینوتور می باشد که به شرح برخی از آنها می پردازیم:

سانتور: سانتور (به یونانی: Κένταυροι، تلفظ: کنتاوروس) در میان اساطیر یونان جز معروف ترین موجودات است. سانتور موجودی است نیمی انسان و نیمی اسب، با سر و دو دست و بالاتنهٔ انسان و بدن و چهار پای اسب، به این شکل که قسمت انسانی از جایی که گردن اسب باید شروع می‌شد به جای آن قرار دارد.

سانتورها در داستان‌های امروزی

در مجموعهٔ هری پاتر، سانتورها نقش خاصی دارند. در کتاب جانوران شگفت‌انگیز و زیست‌گاه آن‌ها آمده‌است:

سانتورها قدرت تکلم انسان را دارند و در رنگ‌های گوناگون یافت می‌شوند. سانتورها با روش‌های ویژه‌ای از دید انسان‌ها مخفی می‌مانند. همچنین آن‌ها در جنگل زندگی می‌کنند و زیستگاه اصلیشان کشور یونان است. سانتورها روش‌های ویژه‌ای در استتار و مخفی ماندن دارند که این روش‌ها هنوز در پرده‌ای از ابهام قرار دارد. آن‌ها به صورت قبیله‌ای زندگی می‌کنند و از علومشان برای زندگی استفاده می‌کنند... سانتورها بر علوم سحر آمیز شفا و پیش گویی و همچنین نجوم تسلط خاصی دارند. تیراندازی سانتورها با تیر و کمان زبانزد خاص و عام است. اکثر سانتورها از برخورد و معاشرت با انسان‌ها خوشنود نمی‌شوند و خود را بسیار برتر از انسان می‌دانند و با انسان بر خورد خوبی ندارند که می‌توان سانتوری را نام برد که در افسانه‌های یونان باعث مرگ هرکول شد.

سیکلوپ: سیکلوپها (به یونانی: Κύκλωψ) در اسطوره‌های یونان، غول‌هایی با یک چشم در وسط پیشانی هستند. آنها قدرتمند، سرسخت بودند. حرکات آنها همیشه همراه با خشونت و قدرت بود.

اساطیر یونان باستان

 سیکلوپها: این غول‌ها در جزیره‌ای با هم می‌زیستند. وقتی اودوسئوس به جزیره‌ آن‌ها وارد شدند، شش تن از ملوانان او را خورد. اودوسئوس او را مست کرد و با میله‌ای داغ کورش کرد. در افسانه های یونان دو نسل از سایکلاپ ها وجود داشتند. نسل اول شامل سه برادر، برونتس ("تندرگر")، استروپس ("فلشر")، آرگس ("درخشانگر")، که از وصلت گایا و اورانوس بوجود آمده بودند. نسل دوم از نوادگان پوزئیدون، و بلندآوازه ترین آنها پولیفموس از ادیسه هومر بود.

مینوتور: مینوتور، در اساطیر یونان، موجودی با سر گاو و بدن انسان است. پوزئیدون، خدای دریاها، در خشمی که بر مینوس شاه جزیرهٔ کِرِت گرفته بود، همسرش را دیوانه‌وار عاشق گاوی کرد که خودش برای قربانی به نزد مینوس فرستاده بود. مینوتور در اثر هم‌خوابگی پازیفائه (Pasiphaι) همسر مینوس با این گاو وحشی به‌وجود آمد.

مینوس دستور داد تا ددالوس، صنعتگر کرتی، زندانی هزارتو برای وی بسازد و هر سال از آتنی‌ها که خراجگذارش بودند، ده جوان سالم برای غذای او می‌ستاند. مینوتور به دست تسئوس، پسر اژه (شاه آتن)، کشته شد.

- تیتان‌ها: تیتان یا تایتان (به یونانی: Τιτάν) نام یکی از نژادهای ایزدان در اساطیر یونانی است. تیتان‌ها ایزدان نیرومندی بودند که در عصر طلایی فرمانروایی می‌کردند. تیتان‌ها فرزندان اورانوس و گایا هستند. البته اورانوس و گایا فرزندان دیگری هم به نام‌های سیکلوپ‌ها و هکاتونکایرها داشتند. ۱۲ تیتان اصلی و بعضی فرزندان آنها تایتان نامیده میشوند.

تایتان‌های اصلی شامل: کرونوس، رِئا،اکئانوس،تتیس،هی پریون،منه موزین،تمیس،یاپتوس،کئوس،کریوس،فوبه،تئا

(در برخی منابع تایتان سیزدهمی به نام دیونه نیز آورده شده‌است) تایتانهای نسل دوم شامل: متیس فرزند اکئانوس_فرزندان هی پریون شامل: هلیوس،سلنه،ائوس_فرزندان یاپتوس شامل:

پرومتئوس،اپی متئوس،اطلس

جنگ بزرگ تیتان‌ها: زئوس با پدرش کرونوس برای کسب قدرت جنگید.در این جنگ بیشتر تایتانها در برابر المپی‌ها (بعد از به قدرت رسیدن المپی شدند) قرار گرفتند. البته بسیاری از تایتانها در طرف المپی‌ها قرار گرفتند مثل رِئا (مادر زئوس) و تمیس و متیس و فرزندان هی پریون و پرومتئوس و اپی متئوس. گایا به زئوس کمک‌های زیادی کرد علت هم این بود که کرونوس فرزندان او سیکلوپ‌ها و هکاتونکیرها را زندانی کرده بود. المپی‌ها در این جنگ پیروز گشتند.و تایتانها را تنبیه کردند.

اکنون به شرح برخی از این تایتان ها می پرازیم:

کرونوس: در ابتدای آفرینش خلاء یا خائوس به وجود آمد از خائوس زمین یا گایا بوجود آمد بعد بترتیب تاتاروس که دنیای زیرین است و اروس یا شهوت از خلاء به وجود آمدند. دیگر خدایان به وجود آمده از خائوس عبارتند از تاریکی یا اربوس و شب یا نیخ.و اما از ازدواج آنها هامرا یا روز و روشنایی یا آتیر متولد شدند.از زمین یا همان گایا سه خدا متولد شد:آسمان یا اورانوس، دریا یا پونتوس و کوهها یا اورئا.

اخته کردن اورانوس توسط کورونوس اثر جورجیو واساری در فلورانس

آسمان هر شب با زمین(گایا و اورانوس) هم آغوشی میکرد.ار این هم آغوشی ۱۲ تایتان بوجود آمد سه غول یک چشم و سه غول صددست که اینان در واقع نسل اول خدایان بودند. اورانوس که در واقع پدر این ۱۲ تایتان بود از ایشان تنفر داشت به همین جهت آنان را در تاتاروس یعنی دنیای زیرین زندانی کرد.این عمل باعث خشم مادر تایتانها یعنی زمین یا گایا شد و از تایتانها خواست انتقامشان را از اورانوس یا آسمان بگیرند.تنها کورونوس (به یونانی: Κρόνος) که کوچکترین تایتان بود حاضر به انجام این کار شد.در نتیجه گایا به او داسی آهنی داد تا اورانوس را اخته نماید.در هنگام شب اورانوس که برای نزدیکی با گایا نزدیک میشد توسط کورونوس اخته شد. کورونوس آلت اخته شده اورانوس را به دریا انداخت که از آن آفرودیت یا خدای عشق زاده شد. هنگامی که کورونوس بعد از پدرش اورانوس به سلطنت خدایان رسید حاضر به آزاد کردن تایتانها از تاتاروس نشد.اورانوس و گایا یعنی مادر و پدر کورونوس پیش بینی کردند که خود کورونوس هم توسط فرزندش سرنگون میشود. زمانی که کورونوس با رئا خواهرش ازدواج کرد حاصل این ازدواج به ترتیب هستیا، دمتر، پوزیدون، هرا، هادس و زئوس بودند.اما کورونوس برای اینکه پیش بینی والدینش به حقیقت نپیوندد هر کدام از بچه‌های خود را هنگام تولد می‌بلعید. اما هنگام تولد زئوس، رئا از اورانوس و گایا کمک خواست تا نگذارند کورونوس زئوس را نیز بخورد.رئا سنگ بزرگی را به کورونوس داد و وی نیز که فکر میکرد این سنگ بزرگ زئوس است آن را بجای زئوس خورد.رئا زئوس را به جزیره کرت(در نزدیکی یونان)برد و بزرگ کرد.هنگامی که زئوس بزرگ شد داروی تهوع آوری را به کورونوس خوراند که باعث شد وی فرزندانی را که خورده بود بالا بیاورد که در این موقع جنگی ۱۰ ساله میان تایتانها و فرزندان کورونوس شکل گرفت که کورونوس شکست خورد و سلطنت میان زئوس و برادران و خواهرانش تقسیم گشت. چکشی که در دست کرونوس بود و با آن مخالفان خود را سرکوب می‌کرد اکنون به عنوان مثالی برای سرکوبی مخالفان در کشورهای دیکتاتوری به کار می‌رود.

فوبه: فوبه یا فیبی (به انگلیسی: Phoebe)، "تاج گل طلایی" (golden-wreathed) در اساطیر یونان دختر اورانوس و گایا یکی از تیتان های اصلی بود. او با برادر خود کئوس ازدواج کرد و از او مادر دو دختر به نام های لتو، که آپولو و آرتمیس را به دنیا آورد و آستریا الههٔ ستاره شد. گفته شده پیشگوی دلفی متلعق به او بود قبلاً از آنکه آپولو آن را در اختیار خود بگیرد. بواسطهٔ اینکه فوبه مادربزرگ آپولو و آرتمیس بود، نام فوبه یا فوبوس به عنوان واژهٔ مترادف برای آرتمیس و لقب آپولو بکاربرده می شود.

رئا: رئا (به یونانی: έα) یکی از خدایان خورشید در یونان باستان بود. او فرزند گایا و اورانوس بود. او خواهر و همسر کرونوس بود و مادر دمتر، هادس، هرا، پوزئیدون و زئوس است. او اغلب بین دو شیر و یا سوار بر ارابه ای که توسط شیرها کشیده می شوند توصیف می شود.کرونوس به قدرت فرزندان خود در آینده حسودی می کرد به همین علت برای بقای سلطنت خود هر کدام از بچه‌های خود را هنگام تولد می‌بلعید. اما هنگام تولد زئوس، رئا از گایا کمک خواست تا نگذارد کرونوس زئوس را نیز بخورد. رئا سنگ بزرگی را به کرونوس داد و وی نیز که فکر میکرد این سنگ بزرگ زئوس است آن را بجای او خورد. رئا زئوس را به جزیره کرت برد و بزرگ کرد.

تایتان های نسل دوم:

هلیوس Helios، خدای خورشید.

فرانسوی:

هلیوس

عنوان: خدای خورشید

جنسیت: مذکر

پدر: هوپریون

مادر: تئیا

همسر: پرسه

فرزندان: فایتون

وابستگان: برادر سلنه و ائوس

او پسر هوپریون و تئیا، برادر سلنه و ائوس بود. هر صبح با ارابه آتشین چهار اسبهٔ خوداز شرق راه می‌افتاد و تا غروب می‌راند. از همسرش پرسه و دیگر معشوقه‌هایش فرزندان بسیاری داشت. نام یکی از پسرانش فایتون بود. در اساطیر روم، سول است.

سلنه: سلنه (به یونانی: Σελήνη) در اسطوره‌های یونان، الهه ماه است.

عنوان: ماه

پدر: هوپریون

مادر: تئیا

همسر: زئوس

فرزندان: هرسه، پاندیا

دختر هوپریون و تئیا بود. با زئوس ازدواج کرد و صاحب دو دختر به نام‌های هرسه (شبنم) و پاندیا شد. مشهورترین افسانه‌ او، عشقش به اندومیون است.

پرومتئوس: پرومته، پرومتئوس. (به یونانی: Προμηθεύς). یکی از تیتان‌ها؛ پسر یاپتوس و کلومنه (یا تمیس).

اساطیر یونان باستان

یونانی:

پرومتئوس

فرانسوی:

پرومته

جنسیت: مذکر

پدر: یاپتوس

مادر: کلومنه (یا تمیس)

وابستگان: برادر اپیمتئوس

مرگ: نامیرا

ویژگی‌ها: دزدیدن آتش و آوردن آن برای انسان.

در اسطوره‌های یونانی پرومتئوس یکی از تیتان های مورد احترام زئوس بود و تنها تیتان باقیمانده تیتان ها از جنگ زئوس بود. پرومتئوس خدای آتش است.زئوس در عصر آفرینش انسا‌‌ن‌ها، پرومتئوس را برگزید تا همه چیز را به انسان بدهد جز آتش را پرومتئوس مورد اعتماد این کار را کرد و بسیاری از مسائل آدمیان را برطرف کرد او به انسان‌ها عشق می‌ورزید و نمی‌توانست ناراحتی و رنج آ‌ن‌ها را ببیند.به همین علت به دور از چشم زئوس آتش را به انسان داد. وقتی خبر به زئوس رسید او را بر سر قله قاف (درقفقاز) برد و بست و او را به جزای اعمال خود رساند. هر روز عقابی می‌آمد و جگر او را می‌خورد و شب جگر از نو می‌رویید. همین موقع بود که پرومتئوس به زئوس گفت: روزی خواهد آمد که پادشاهی و خدایی تو از میان برود و کسی بر تخت تو تکیه زند.زئوس که از پیش‌گویی‌های او مطمئن بود دائم در پی این بود که از او بپرسد چه کسی، ولی او هرگز پاسخ نمی‌داد تا اینکه این موضوع به وقوع پیوست.سرانجام هراکلس عقاب را کشت و پرومته را آزاد کرد. پرومته در عوض راه به دست آوردن سیب‌های زرین هسپریدس را به او آموخت.

اطلس: اطلس رب النوع یونانی پسر ژاوپه و کلیمنس چون وی از غولها در مقابل خدایان جانبداری کرد زئوس او را محکوم نمود که گنبد آسمان بر دوش خویش بگیرد.

-دیگر ایزدان: شامل: اتر • اربوس• اروس• اورانوس• پرسفون• پوتنوس• دیونیسوس•کرونوس• گایا• لتو•مایا• نیکس• هادس• هیگیه‌یا می باشد. به شرح برخی از این ایزدان می پردازیم:

اربوس: اربوس (به یونانی: Έρεβος)، پسر خائوس.

فرانسوی:

اربوس

عنوان: تاریکی

جنسیت: مذکر

پدر: خائوس

همسر: نوکس

فرزندان: آیتر، همرا و خارون

با خواهر خود نوکس (شب)، ازدواج کرد. فرزندانش آیتر (فضا)، همرا (روز) و خارون بودند.اربوس بیشتر اشاره به تاریک‌ترین قسمت جهان زیرزمین (هادس) است تا یک خدا.

اروس: اروس (به یونانی: ρως)، خدای عشق.

اروس

فرانسوی: اروس

عنوان: خدای عشق

پدر: به روایت هزیود خائوس

به روایت هزیود او فرزند خائوس (خلاء) بوده است ولی در روایت دیگر او را فرزند آفرودیته و آرس دانسته‌اند.
گویند او دو تیر داشته از طلا و سرب، که تیر طلایی برانگیزندهٔ عشق و تیر سربی خاموش کنندهٔ عشق بوده است.

مطابق با آمور (عشق) یا کوپیدو (شهوت) رومیان است.

اورانوس : خدای یونانی متناظر با آسمان است. توسط گایا به وجود آمد و همسر او شد.او تمام فرزندان خود را در تارتاروس (جهنم) زندانی کرد.این امر باعث ناراحتی گایا شد.او از پسرانش خواست که با اورانوس مقابله کنند. تنها کرونوس خواسته او را اجابت کرد.سپس گایا داسی عظیم از سنگ ساخت و به او داد.البته گایا میدانست که از این داس برای آزار او استفاده میکنند (با داس محصولات زمین را جمع آوری میکنند)ولی برای آزادی فرزندانش سیکلوپ‌ها و هکاتونکیرها این کار را انجام داد.سپس کرونوس کمین کرد و هنگامی که اورانوس برای همخوابگی نزد گایا آمد با ضربه‌ای بیضه‌های او را قطع کرد و به دریا انداخت.از خونی که بر زمین ریخت گیگانت‌ها و الهه‌های انتقام به وجود آمدند.و بعضی میگویند که هنگامی که به دریا افتاد از کفی که ایجاد کرد آفرودیت به وجود آمد.در آخرین لحظات اورانوس پیش بینی کرد که همین اتّفاق برای کرونوس هم خواهد افتاد. فرزندان اورانوس: سیکلوپ‌ها،برونتس،استروپس،آرگس،هکاتونچیرس‌ها،بیارئوس،کوتوس،گی اس،تایتان‌ها،کرونوس،رِئا، اکئانوس،تتیس،هی پریون،منه موزین،تمیس،یاپتوس،کئوس،کریوس،فوبه،تئا

الهه‌های انتقام:آلکتو،مگارا،تیسیفون

گیگانت‌ها،آلکیونئوس،آتوس،کلیتیاس،انکلادوس،اچیون

پرسفون:

 جنسیت: مونث

پدر: زئوس

مادر: دیمیتر

پرسفون "Persephone"، در اسطوره‌های یونان ملکه جهان زیرین است. فرزند ربوده شده دیمیتر و زئوس بود. پرسفون یک زن جوان زیبا بود که همه او را دوست داشتند، حتی هادس نیز او را برای خود میخواست. یک روز وقتی او در حال جمع کردن گلها در دشتی به نام انا "Enna" بود، ناگهان زمین شکافته شد و هادس از آن بیرون آمد و پرسفون را ربود. هیچکس به غیر از زئوس و خدای جوان خورشید، هلیاس متوجه این ماجرا نشد.دیمیتر با قلبی شکسته بر روی زمین به دنبال دختر خود میگشت تا اینکه هلیاس آشکار کرد که چه اتفاقی افتاده است. دمتر بسیار خشمگین شد و خود را در تنهایی اسیر کرد، و بدین سبب زمین حاصلخیزی خود را از دست داد. زئوس با داستن اینکه این موضوع بیشتر از این نمیتواند ادامه پیدا کند، هرمس را نزد هادس فرستاد تا پرسفون را آزاد کند. هادس با بی میلی این درخواست را قبول کرد اما قبل از اینکه او آنجا را ترک کند به او یک انار داد و وقتی او آنرا خورد، تا ابد در دنیای زیرزمین گرفتار شد. رومی ها آن را با نام Proserpina میشناسند. نام او به معنی "کسی که نور را نابود ساخت" است. دیونیسوس ایزد شراب در یونان باستان، با اصلیت تراکیه‌ای (تراس) بود. یونانیان و رومیان وی را با نام باکوس هم می‌شناختند. او فرزند زئوس و زنی میرا به نام سمله بود. دیونیزوس نه تنها ایزد شراب با قدرت مست کنندگی اش بود، بلکه نماد تمام آیین‌ها و آثار شراب در جامعه بود.

گایا (افسانه): گایا (Gaia) از خدایان اساطیری آفرینش یونان و ایزدبانوی زمین است. او از اولین الهه های زمین است و میگویند او زادهٔ کی آس (Chaos) است. او اورانوس را به عنوان همسر خود برگزید که پسر او نیز بود، که فرزندانشان شامل تایتان ها بودند، ۶ پسر و ۶ دختر. او سایکلاپسها (Cyclops) و سه هیولا که با نام هکاتونچیرس "Hecatonchires" شناخته می شوند را به دنیا آورد.این گایا بود که زئوس را از بلعیده شدن توسط کرونوس نجات داد، بعد از اینکه زئوس به دنیا آمد، گایا به رئا کمک کرد تا سنگی را برای فریب دادن کرونوس در لباس قنداق پیچیده تا تصور کند این زئوس است، چون کرونوس آگاه شده بود بعدها توسط یکی از فرزندانش سرکوب می شود، برای خلاص شدن از دست فرزندانش آنها را میبلعید اما حیلهٔ گایا اثر کرد و زئوس نجات پیدا کرد و به کریت برده شد.

لتو

یونانی:

Λητώ

جنسیت: مؤنث

پدر: کئوس

مادر: فوبه

همسر: زئوس

فرزندان: آپولو و آرتمیس

لتو یا لیتو (به انگلیسی: Leto)، در اساطیر یونان دختر تیتان فوبه و کئوس و نام او به معنی پنهان یا درخشان است، که قبلا برای الههٔ ماه، سیلینی آمده است. هرا به خاطره اینکه همسرش زئوس عاشق لتو شده بود به او حسودی می کرد. در نتیجهٔ وصلت آنها، لتو دوقلوهای آپولو و آرتمیس را به دنیا آورد.لتو در سراسر یونان، اما بیش از همه در لیشیا (Lycia)، جنوب غربی آسیای صغیر پرستش میشد. در دلوس و آتن، معبدهایی وجود دارند که به او اختصاص داده شده اند. اگرچه در سرزمین های بیشماری او با وابستگی که به فرزندانش، آپولو و آرتمیس داشت پرستیده می شد. در مصر معبدی برای لتو وجود دارد با نام Wadjet واقع در بوتو (Buto)، که هرودوت آن را بدین گونه توصیف می کند، آن به جزیره ای شناور متصل است.در اساطیر روم معادل نام لتو، لاتونا لاتین شدهٔ نام او است.

مایا (اسطوره): مایا در اسطوره‌های یونانی یکی از هفت دختر اطلس و پلیون بود.

-خدایان المپ یا المپ نشینان: 12 تن بودند که پس از سرنگونی تایتانها (Titans خدایان اولیه) به حکومت پرداختند. کوه المپ محل نبرد تایتانها با خدایان دوازده گانه بود و بعدها هم به عنوان محل زندگی خدایان از آن نام برده شد. تمام المپ نشینان به نوعی با یکدیگر نسبت داشتند و بنا به شرایط زمانه هر از گاهی یک یا چند تن از آنها بیشتر مورد توجه قرار می‌گرفت. برای مثال اگر در زندگی واقعی، همسر حاکم یا شخص قدرتمند منطقه از شخصیت قوی یا خانواده مهم‌تری بود، خدایان زن و به خصوص هرا (Hera) که خدای مادر بود مورد توجه می‌گرفت. اگر جنگی در میان بود، معبد خدای جنگ بیشتر مورد توجه قرار می‌گرفت.این 12 تن عبارت بوند از : زئوس (شاه خدایان)،آفرودیته (ایزدبانوی عشق و زیبایی)،آپولو،آریس (خدای جنگ)،آرتمیس (ایزدبانوی شکار)،آتنا (ایزدبانوی خرد)،دیمیتیر (ایزدبانوی کشاورزی)،هرا (همسر زئوس)،هرمس (خدای سفر)،هستیا (ایزدبانوی تندرستی)،پوزئیدون (خدای دریا)،هستیا جای خود را به دیونیسوس داد تا در میان انسان‌ها زندگی کند. هادس نیز گرچه همواره از خدایان مهم به شمار می‌رود، در زیر زمین جای دارد.اکنون به شرح برخی از خدایان المپ یا المپ نشینان می پردازیم:

آپولو - یونانی:

آپولو

فرانسوی:

آپولون

عنوان: خدای روشنایی (خورشید)، هنرها و پیشگویی در یونان باستان بود

جنسیت: مذکر

پدر: زئوس

مادر: لتو

فرزندان: آسکلپیوس (خدای پزشکی)

وابستگان: برادر دوقلوی آرتمیس

در تروا: فرزندش اسکلپیوس محافظ شهر تروا بود.

آپولو (به یونانی: πόλλων, Apσllōn; یا πέλλων, Apellōn)، خدای روشنایی (خورشید)، هنرها و پیشگویی در اسطوره‌های یونان است.وی پسر زئوس و لتو و برادر دوقلوی آرتمیس بود. محل تولّدش جزیرهٔ دلوس است. وی در دلفی معبدی داشت که یونانیان باستان، پیشگوی آن را روشن‌بین می‌دانستند.آپولو اژدهایی به نام پیتون را کشت و در جای وی (دامنهٔ کوه هلیکون) با موزها (دختران زئوس و تمیس، ایزدبانوان هنرهای نه‌گانه) که ملازمانش بودند مسکن گرفت. او چنگ را که اختراع هرمس بود، ساز مخصوص خود کرد و خدای موسیقی و آوازهای خوش گشت. او پدر آسکلپیوس (ایزد پزشکی) و محافظ شهر تروآ بود.از القاب او می‌توان به لوکئوس، فویبوس و ناموئیس اشاره کرد.

آتنا (Athena) : آتنا (به یونانی: Άθηνά, Athēnβ, یا θήνη, Athιnē)، در اسطوره‌های یونان، الههٔ نگهبان آتن و ایزدبانوی خرد، فرزانگی و جنگ است. او ایزدبانویی باکره، دختر زئوس و متیس (تیتان تامل) است.

 فرانسوی: آتنا

عنوان: الههٔ حکمت و حامی جنگ

جنسیت: مؤنث

پدر: زئوس

مادر: متیس

در تروا:

بزرگ‌ترین پهلوان یونانیان در جنگ

تولد: زئوس چنان از خرد متیس هراسان شده بود که وی را فریفت تا یه شکل مگسی در آید و او را بلعید. پس از مدتی دچار سر درد شدیدی شد. تیتان ارباب شفا، پرومتیوس، سر او را تبر شکافت و آتنا به صورت زنی کامل و سراپا پوشیده در زره و اسلحه از پیشانی زئوس خارج شد. آتنا با این که از عقل و خرد مادرش برخوردار بود، اما به پدر برتری نجست.

ویژگی‌ها: علی رغم اینکه او در نبرد شجاع و خشن بوده اما زنی جنگجو به شمار نمی‌آمده زیرا نبردهای او همه برای دفاع از حریم خانه و شهر در مقابل دشمنان بوده است. اما گاهی هم بی‌رحمانه انتقام می‌گرفت. مثلاً زنی پارچه‌باف به نام آراخنه ادعا کرده بود دست‌ساخته‌هایش نسبت به دست‌ساخته‌‌های آتنا برتری دارد.آتنا او را به مبارزه طلبید و بعد از پیروزی، او را به عنکبوت تبدیل کرد.او همچنین با تیتانی به نام پالاس جنگید و او را کشت، پوستش را بالاپوش خود کرد و نام او را به نام خود افزود، چنان‌که در ایلیاد گاهی هومر او را پالاس می‌خواند. در همان مرجع می‌خوانیم که جنگ‌افزار محبوب او نیزه‌ای از چوب درخت زبان گنجشک (ون) با نوک برنجی بوده است.آتنا ایزدبانوی شهر و شهرنشینی، صنایع دستی و کشاورزی است. او برای تربیت و رام کردن اسب، افسار را اختراع کرد. از دیگر سازه‌های او می‌توان به دوک نخ‌ریسی، چنگ، دیگ، شن‌کش، گاوآهن، کشتی و ارابه اشاره کرد. او فرزند محبوب زئوس به شمار می‌آمده است. به همین خاطر اجازه یافت تا از اسلحه پدرش (آذرخش) استفاده کند. درخت مورد علاقهٔ او زیتون و پرنده او جغد (به علامت خرد) بوده‌ است.رومیان نیز این ایزدبانو را می‌پرستیدند و او را مینروا می‌خواندند.

آتنا در تروا: او در جنگ تروا از طرافداران یونانیان بود و چون خدایان در جنگ درگیر می‌شوند، آتنا آرس را با سنگی به خاک می‌افکند و چون آفرودیته به یاری سربازی می‌شتابد و در نجات او می‌کوشد، آتنا ضربتی بر سینه او وارد می‌کند و بر زمینش می‌زند.هم‌چنین به هراکلس و اولیس کمک‌های فراوانی کرد.

در آثار هومرآتنا، در هر دو منظومهٔ مشهور هومر، چکامه‌سرای مشهور یونانی، یعنی ایلیاد و ادیسه نقش کلیدی دارد.

Athena الهه شهر، صنایع دستی وزراعتی.

آرتمیس : الاهه شکار 

جنسیت: مونث

پدر: زئوس

مادر: لتو

وابستگان: خواهر دوقلوی آپولو: می گویند روزی جبار(شکارچی)"آرتمیس"الاهه ی شکار را هنگام شنا در اب غافلگیر کرد آرتمیس از این واقعه عصبانی شد و شکارچی را به صورت گوزن در اورد.انگاه سگ های شکاری او نتوانستند شکارچی را باز شناسند و وی را تکه تکه کردند و از هم دریدند.پس از ان جبار به همراه سگ ها به شکل صورت فلکی به اسمان صعود کرد. در داستانی دیگر جبار معشوق آرتمیس یا "آرورا"الاهه ی سر خفام بامداد انگاشته می شود.می گویند الاهه ی شکار آرتمیس که وظیفه ی نور افشانی ماه را نیز بر عهده داشت به خاطر جبار فراموش کرد نور ماه را بتاباند.خدای خورشید از این موضوع چنان عصبانی شد که شکارچی را با تایش اشعه های نورانی خود نابود کرد.بر اساس این افسانه آرتمیس خود از روی اشتباه جبار درمانده را مورد اصابت تیر قرار داد.او برای انکه لا اقل بخشی از این بی عدالتی را جبران کند از پدرش زئوس خواست که شکار چی یا جبار را با سگهایش و شکاری که کرده بود یعنی خرگوش به اسمان منتقل کند.

آرس (Ares): آریس (آرس) پسر زئوس و هرا و خدای جنگ است. او فردی رشید و زیبا اما بسیار قسی القلب و خونخوار بوده است خواهرش اریس Eris الهه نزاع و کشمکش، یار جدایی ناپذیر او بود. آرس زمانی خوشحال می‌شد که صدای چکاچک شمشیرها را بشنود، در این زمان او کلاه خود درخشانش را بر سر میگذاشت و سوار بر ارابه جنگ به قلب میدان جنگ می‌رفت و کاری به برنده و بازنده نداشت، فقط به دنبال خونریزی بود. کسانی که همواره همراه او بودند درد، اضطراب، قحطی و گمنامی بودند. هرا و زئوس هردو به آرس بیعلاقه بودند و او بیشتر توسط اهالی تراسیا Thracia که مردمی وحشی و خشن بودند پرستیده می‌شد. کرکس و سگ جانورانی بودند که در کنار این خدا تصویر می‌شدند.
Ares خدای جنگ

آفرودیته: ساطیر یونان باستان

آفرودیته

فرانسوی:

آفرودیته

عنوان: خدای عشق

جنسیت: مؤنث

پدر: زئوس

مادر: دیونه

همسر: هفایستوس

آفرودیته (به یونانی: Αφροδίτη)، در اسطوره‌های یونان، خدای عشق است. در اساطیر رومی با ونوس برابر است.

او دختر زئوس و دیونه و از خدایان اولمپ و الهه عشق، زیبایی و شوره جنسی بود. در برخی روایات او را برآمده از کف دریا می‌دانند. همسر هفایستوس بود اما با بسیاری از خدایان و افراد زمینی رابطه داشت و از هر کدام فرزندانی آورد. بعد از تولدش زئوس میترسید که خدایان بر سره ازدواج با آفرودیته با هم به نزاع بپردازند به همین خاطر او را به همسری هفایستوس درآورد. او به سختی باور می کرد که تا این حد خوش شانس باشد و از تمام قابلیت های خود استفاده می کرد تا بیشترین جواهرات را برای او درست کند.او یک کمربند زیبا از طلا با بافت جادویی و ملیله دوز برای او درست کرد. آفرودیته معشوقات بسیاری در میان خدایان و افراد زمینی داشت، از جمله معروف ترین معشوق زمینی او شاید آدنیس (Adonis) باشد. برخی از فرزندان او عبارتند از اروس (Eros)، انتروس (Anteros)، هایمنایس (Hymenaios) و آینایاس (Aeneas) با معشوق تروجانی خود انکایسز (Anchises). در ماجرای اعطای «سیب زرین»، به پاریس، قول زیباترین دختر زمین، هلنه را داد که موجب آغاز جنگ تروا شد.

پوزئیدون : پوزئیدون خدای دریا

اساطیر یونان باستان

پوزئیدون

جنسیت: مذکر

پدر: کرونوس

مادر: رئا

همسر: دارای همسران فراوان

فرزندان: دارای فرزندان بیشمار

وابستگان: برادرانش زئوس و هادس

مرگ: نامیرا

پوزئیدون (به یونانی: Ποσειδν)، خدای نام‌های بسیاری بود. اما او به خدای دریا‌ها شهرت دارد. او فرزند کرونوس و رئا، و یکی از شش فرزندی بود که بالاخره توانست قدرت‌های دنیا را تقسیم کند. برادران و خواهران او عبارتند از: هستیا، دیمیتر، هرا، هادس و زئوس. تقسیم بندی جهان بین او و برادرانش زئوس و هادس رخ داد. پوزئیدون فرمانروای دریاها شد، زئوس فرمانروای آسمان و زیرزمین هم نصیب هادس شد. نام‌های الوهیت دیگری که به پوزئیدون نسبت داده شده عبارتند از خدای زمین لرزه‌ها و اسب‌ها. نمادهای مرتبط با پوزئیدون عبارتند از: دلفین، نیزه سه شاخ و سه ماهی چنگک دار نیزه‌ای. پوزئیدون اغلب از نیروهای خود مانند زمین لرزه، آب و اسب ها برای ترساندن و مجازات مردم بعنوان انتقام از آنها استفاده می کرد.پوزئیدون در بکاربردن قدرت خود بر روی زنان همانند برادر خود زئوس بود، او معشوقه های بسیار و پدر فرزندان بیشماری بود. پوزئیدون با آمفیتریت "Amphitrite" (یکی از پنجاه حوری دریایی که دختران نروس بودند) ازدواج کرد، و حاصل این پیوند یک نیمه انسان و نیمه ماهی به نام ترایتون بود. او همچنین مدوسا (یکی از گورگون ها) را نیز حامله کرد تا کریسائور و پگاسوس (اسب بالدار) را دنیا آورد. تجاوز به آئترا "Aethra" توسط پوزئیدون بدنیا آمدن تسئوس را به همراه داشت؛ او بعد از تجاوز به سانئوس "Caeneus" او را به درخواست خودش به یک مرد تبدیل کرد. تجاوز بعدی آمیمونه "Amymone" را گرفتار خود کرد، وقتی او سعی داشت از دست ستیر فرار کند و پوزئیدون او را نجات داد. دیگر فرزندان پوزئیدون شامل: ایمولپوس "Eumolpus"، پولیفموس (یکی از سیکلوپ ها)، اوریان، شاه آمیکوس، پرویتوس، اگنور "Agenor" و بلوس از یوروپا، پلیاس و پادشاه مصر بوسایرس "Busiris" بودند.

یکی دیگر از داستانهای بدنام پوزئیدون رقابت او با الههٔ جنگ، آتنا، بر سر شهر آتن بود. برای فریفتن دلهای مردم شهر، پوزئیدون نیزهٔ سه شاخ خود را بر روی زمین پرتاب کرد و باعث بوجود آمدن بهار در آکروپولیس شد. اگرچه آتنا به سبب دادن درخت زیتون به مردم آتن در این نبرد پیروز شد. پوزئیدون از این تصمیم خشمگین می شود و دشت های آتن را غرق سیلاب می کند. سرانجام، آتنا و پوزئیدون با آمیختن نیروهای یکدیگر با هم متحد شدند. با وجود اینکه پوزئیدون خدای اسب ها بود، آتنا اولین ارابه را درست کرد. همچنین آتنا اولین کشتی را ساخت تا بر روی دریایی که پوزئیدون فرمانروای آن بود حرکت کند.

زئوس

فرانسوی:

زئوس

جنسیت: مذکر

پدر: کرونوس

مادر: رئا

فرزندان: آپولون، آفرودیته، آرتمیس، هرمس و آتنه

وابستگان: برادر پوزئیدون و هادس

مرگ: نامیرا

در تروا:

حکم به نابودی تروا داد.

زئوس، (به یونانی: Ζεύς)، در اسطوره‌های یونان، خدای خدایان است. معادل آن در اسطوره‌های رومی ژوپیتر است. زئوس جوانترین فرزنده رئا و کرونوس بود. او بزرگترین فرمانروای کوه المپ و معبد تمام خدایانی که در آنجا بنا شده بودند، بود. با بودن بزرگترین حکفرما او قانون، عدالت و معنویت را تعیین می‌نمود، و این مسئله او را رهبر روحانی خدایان و انسانها نمود.زئوس خدای آسمان‌ها بود، و در اصل به عنوان خدای آسمان و هوا از طرف قبایل یونانی پرستش میشد. نام زئوس مربوط است به کلمهٔ یونانی dios به معنی «درخشان». از دیگر نشانه‌های او همانند آذرخش میتوان به عصای سلطنتی، عقاب و سپره او (ساخته شده از پوست بز املتیا) اشاره کرد.در هنر، معمولا زئوس به مانند یک مرد میان سال همراه با ریش اما دارای یک فیگور جوان و دارای نیرو تصویر می‌شد. او بسیار شاهوار و با ابهت به نظر می‌رسید. نقاشان و هنرمندان سعی در بازسازی قدرت زئوس در کارهای خود دارند، معمولا با دادن حالت و ژست‌هایی که انگار در حال پرتاب کردن آذرخش خود است. مجسمه‌های زیادی از زئوس وجود دارد، اما بدون شک زئوس آرتیمیزیوم زیباترین آنهاست. در گذشته گمان میشد که آن پوزئیدون است، این مجسمه در موزهٔ ملی آرکیولاجیکال آتن قابل دیدن است.

نبرد با کرونوس: کرونوس شنیده بود که توسط یکی از فرزندانش سرنگون خواهد شد. به همین دلیل فرزندان خود را می‌بلعید. اما زئوس که فرزند ششم بود توسط رئا و گایا نجات پیدا کرد.سپس زئوس با کرونوس و دیگر تیتان‌ها وارد جنگ شد و آن‌ها را شکست داد و پدر را سرنگون کرد. بچه‌های بلعیده شده را از شکم کرونوس بیرون آورد و کرونوس را تا ابد در تارتاروس زندانی کرد. سپس با برادرانش براساس قرعه، فرمان‌روایی عالم را میان خود تقسیم کردند و زئوس فرمان‌روای آسمان و زمین شد.سلاح او آذرخش بود که آن را به سمت کسی که او را ناخشنود کرده، پرتاب می‌کرده‌است. یکی از مواردی که او را بسیار خشمگین می‌کرد دروغگویی و پیمان شکنی بوده‌است.

زندگی: بر طبق افسانه، متیس الهه پروا اولین همسر زئوس بود که آتنه را برای او به دنیا آورد. او با هرا که خواهرش بود، ازدواج کرد، هرا برای او آرس، هفایستوس، هیبی (Hebe) و آیلیتیا (Eileithyia) را به دنیا آورد.اما به خاطر داشتن ماجراهای عشقی فراوان‌ او از معشوقه‌هایش فرزندان بسیاری داشت. لیتو برای او دوقلوهای آپولون و آرتمیس را به دنیا آورد. هنگامی که او لیدا ملکه اسپارت را فریفت، خود را به شکل یک قوی زیبا درآورد و از تخمی که لیدا به عمل آورد ۲ جفت فرزند دوقلو به دنیا آمدند: کستر (Castor) و پلیدوسز (Polydeuces) و کلیتمنسترو (Clytemnestra) و هلن تروایی.

در تروا: در جنگ تروا پس از آن‌که با شکست پاریس از منلائوس از سپاه یونانیان، جنگ به ظاهر پایان می‌یابد، خدایان در المپ شورایی برپا می‌کنند و خواستار خون بیشتری می‌شوند. زئوس به صلح رای می‌دهد ولی چون همسرش هرا سخن به مخالفت با او می‌راند، ترسان رای خود را پس می‌گیرد و به نابودی تروا رضایت می‌دهد. 

هادس Hades :هادس خدای مردگان

اساطیر یونان باستان

هادس

جنسیت: مذکر

پدر: کرونوس

مادر: رئا

وابستگان: برادرانش زئوس و پوزئیدون

مرگ: نامیرا

هادس یا هیدیز (به یونانی: δης) فرمانروای مردگان و دنیای زیرزمین، فرزند کرونوس و رئا بود. او، در قرعه کشی با برادرانش، بدترین سهم را برنده شد و آن جهان زیرزمین یا دنیای مردگان بود درصورتی که برادران او زئوس و پوزئیدون به ترتیب آسمان و دریا نصیبشان شد. از آنجایی که رعایای هادس را مردگان تشکیل میدادند، او به کسانی که موجب افزایش جمعیت سرزمینش می‌شدند بسیار علاقه داشت. مانند ارینی‌ها Erinnyes یا خشم و ناامیدی، که کارشان تعقیب گناهکاران و سوق دادن آنها به سمت خودکشی بود.هادس به دلیل حکومت بر زیرزمین، صاحب معادن زیرزمینی هم بود و خدای پروت هم به شمار می‌‌رفت. برای مدتی او با همکاری پرسفون Persephone که از دنیای آسمان ربوده بودش بر دنیای زیر زمین فرمانروایی میکردند، اما زئوس به او فرمان داد تا پرسفون را برای مراقبت از مادر خود دیمیتر آزاد کند. اما قبل از اینکه آنجا را ترک کند هادس به او یک انار داد و وقتی او آنرا خورد، تا ابد در دنیای زیرزمین گرفتار شد. هادس خدای جهان مردگان بود اما خدای مرگ نبود، تاناتوس Thanatos خدای مرگ بود.هادس بر روی تختی ساخته شده از درخت ابنوس می نشست و یک عصای سلطنتی با خود حمل می کرد. او همچنین دارای یک کلاه خود بود که سیکلوپها به او داده بودند و میتوانست به وصیلهٔ آن ناپدید شود. او یک سگ سه سر به نام سربروس داشت که نگهبان در ورودی دنیای زیر زمین بود، او اجازه ورود به روح های جدید به دنیای مردگان را میداد اما به هیچ کس اجازه خروج نمیداد. بسیاری از پهلوانان اساطیر یونانی به دنیای زیرزمین فرستاده شدند تا از سایه ها سوال بپرسند یا اینکه سعی کنند آنها را آزاد کنند.اگرچه هادس به هیچ کس اجازه خارج شدن از قلمرو خود را نمیداد، فقط در چندین مورده استثنا او اجازه خروج داده بود از قبیل اورفئوس که خواستار بازگشت عشق خود یوریدیس (Eurydice) از دنیای زیر زمین بود و هرکول که سربروس را برای مدتی بر روی سطح زمین آورد که آخرین خان او بود.

هستیا (Hestia)

Hesitia الهه زندگی خانوادگی: هِستیا ایزدبانوی باکرهٔ اجاق خانه و کانون خانواده در اساطیر یونان بود. او بزرگ‌ترین خواهر زئوس بود و در تمام مراسم خانوادگی قربانی‌ای برای او انجام می‌شد. رومیان هم او را با نام وستا می‌پرستیدند.هستیا یکی از سه الههٔ بزرگ نسل اول المپ نشینان (هرا، دیمیتر و هستیا) بود که با زئوس، پوسیدون و هادس فرزندان کرونوس و رئا بودند. او در اصل یکی از دوازده خدای المپ‌نشین بود، اما جای خود را به هفائیستوس داد تا به مراقبت از آتش مقدس اجاق المپ بپردازد.در روایتی آمده که او چنان برای برقراری رابطه از سوی پوسیدون و آپولو تحت فشار قرار گرفت که به سر زئوس قسم یاد کرد بکارتش را تا ابد حفظ کند.

هرا : نگهبان زندگی- هرا همسر و خواهر زئوس بود. او نگهبان ازدواج ها بود و به خصوص حامی زنان شوهردار بود. از آنجایی که زئوس با حیله و توصل به زور او را به ازدواج راضی کرد، این ازدواج با کشمکش و ناسازگاری آغاز و با کشمکش ادامه یافته بود. یک بار که غرور زئوس به حد غیرقابل تحملی رسیده بود، هرا با خدایان بر علیه او توطئه چینی کرد و به او داروی مخدر خوراند، سپس با خدایان دیگر او را بر روی تختی با هزاران گره بستند و در باره اینکه باید با او چه کنند به مشاجره پرداختند. بریاروس Briareus که غولی 50 سر و صد دست بود به توطئه پی برد و به خاطر علاقه فراوان به زئوس، به کمک 100 دست خود گره ها را گشود و او را آزاد کرد. خشم فراوان زئوس خدایان را به زانو درآورد و هرا پس از مجازات زجرآور- که به دار آویخته شدن با زنجیری طلایی از آسمان بود- قسم خورد که دیگر بر ضد شوهرش شورش نکند. با این وجود هرا همواره به خاطر بیوفایی زئوس دسیسه چینی هایی میکرد و کاهی هم موفق میشد تا درس خوبی به شوهر خیانتکار خود بدهد. طاووس و گاو حیوانات مقدس معبد هرا هستند.

جانوران افسانه ای در یونان باستان

Chimaera ترکیبی از شیر، بز و مار : آرگوس (Argus) : آرگوس، یکی از قهرمانان اساطیر یونان است که به آرگوس مشاهده گر مشهور است. علت این نام گذاری تعداد فراوان چشمان او بوده که در بعضی روایات 4 چشم و در بسیاری از داستانها و نقاشیها دارای 100 چشم بوده است که در سراسر بدن او قرار داشتند. این خاصیت، آرگوس را به یک نگهبان ایده آل مبدل کرده بود و هرا، همسر زئوس، او را برای نگهبانی زئوس و معشوقه اش ایو Io، گماشته بود. اما زئوس به هرمس، پیغامبر خدایان، دستور داد تا ایو را برباید و هرمس خود را به شکل چوپانی درآورد و با حکایتهای طولانی و آوای نی خود، آرگوس را به خواب برد و ایو را دزدید. در بعضی از داستانها، آرگوس در آخر به دست هرمس کشته میشود. کایمرا (Chimaera) : کایمرا فرزند اژدهایی صد سر به نام تایفویوس (Typhoeus) و موجودی نیمه پری، نیمه مار به نام اکیدنا (Echidna) است و یکی از معروفترین هیولاهای اساطیر به شمار میرود. کایمرا موجودی با دو سر شیر و بز در یک سو و دمی با سر مار از سوی دیگر بوده است. بدن او هم نیمی شیر و نیمی بز بوده و از دهانش آتش میریخته است. این هیولا، با از بین بردن گله های دامداران و حمله به مردم، موجب وحشت اهالی لیسیا Lycia بود و به دست مردی به نام بلروفون (Bellerophon) از اهالی کورینت (قرنت) کشته شد.

سایکلوپ ها (Cyclopes) : یونانیان خدایان و هیولاها را فرزندان تیتان ها- خدایان اولیه- میدانستند که بیشتر آنها فرزند گایا (Gaea) الهه مادر و اورانوس (Uranus) بودند. اورانوس خدای آسمان و فرزند گایا بود و گایا خود به تنهایی او را به وجود آورده بود. این دو با یکدیگر فرزندان بسیاری به وجود آوردند که شامل 12 تن از تایتان ها نیز هست. سایکلوپها، که غولهایی یک چشم بودند، سه نفر بودند و نماد رعد، برق و صاعقه به شمار می آمدند. این غولها، اولین آهنگران بودند و توسط تایتانی به نام کرونوس (Cronus)، زندانی شدند. زئوس، هنگام شورش بر علیه تایتانها، سایکلوپ ها را آزاد کرد و در عوض آنها اسلحه معروف او، صاعقه و تندر را به او هدیه دادند. 

Cerberus سگی با سه سر

اکیدنا (Echidna) : هیولای مونثی که نیمی پری و نیمی مار بود و در غاری زندگی میکرد. او تنها هنگام شکار غار را ترک میکرد و هر موجودی که از آن حوالی میگذشت را میخورد. این موجود فانی اما درای عمری طولانی بود و توسط آرگوس کشته شد. هکتاتون کایرس (Hecatonchires) : هکتاتون کایرس به معنی "صد دست" است. این موجودات با 50 سر و 100 دست قدرتمند، فرزندان گایا و اورانوس بودند. این سه موجود صد دست، از پدر خود متنفر بودند و اورانوس آنها را به رحم مادرشان باز گرداند. آنها بعدها در شورشی علیه اورانوس شرکت کردند، اما کرونوس(برادرشان) باز هم آنها را به زندان انداخت و بعد توسط زئوس آزاد شدند و به نبرد با تایتانها پرداختند. آنها میتوانستند در آن واحد چندین تخته سنگ عظیم را به سمت دشمنان خود پرتاب کنند.

غولها (Giants) : غولها، موجودات عظیم الجثه ای بودند که در اثر بر زمین ریختن خون اورانوس به وجود آمده بودند. آنها به زئوس و خدایان المپ نشین حمله کردند و برای رسیدن به مقر آنها، بالای ک.هی رفته و با روی هم گذاشتن تجهیزات جنگی خود، راهی برای رسیدن به مقر خدایان ایجاد کردند. خدایان در نهایت توانستند با کمک هرکول، قهرمان اساطیری و فرزند زئوس، غولها را شکست بدهند و آنها را در زیر آتشفشانها دفن کنند.

گورگون ها (Gorgons) : در اساطیر یونان، گورگون هیولایی مونث، با بدنی پوشیده از فلسهایی نفوذ ناپذیر، موهایی از مارهای زنده، دندانهایی تیز و چهره ای چنان زشت بوده اند که هر کس به آنها نگاه میکرد به سنگ تبدیل میشد. آنها سه تن بودند که دوتا از آنها جاودان بودند و سومی که مدوزا نام داشت فانی بود. یونانیان از تصویر سر این هیولا برای آراستن سپرهای خود استفاده میکردند تا دشمنان خود را وحشت زده کرده و خود را از قدرتهای شیطانی محافظت کنند.

تصویر گرافیکی از Medusa : مدوزا (Medusa) : مدوزا در ابتدا دوشیزه ای بسیار زیبا بوده است، اما پس از اینکه پوزئیدون، خدای دریا او را در معبد آتنا اغوا میکند، موجب خشم این الهه میشود و آتنا، او را به شکل کریه ترین موجود ممکن، یعنی یک گورگون در می آورد. از آنجایی که مدوزا در اصل انسان بوده است، فانی بوده و در نهایت توسط یکی از قهرمانان اساطیری به نام پرسیوس (Pereus) کشته میشود. پرسیوس که تحت حمایت آتنا به نبرد با مدوزا رفته بود، موفق میشود بت هوشمندی سر او را از بدن جدا کند. گفته میشود که در این زمان، دو تا از موجودات افسانه ای، پگاسوس (Pegasus) و کریسائور (Chrysaor) که فرزند مدوزا و پوزئیدون بوده اند، از بدن مدوزا خارج شده اند. تایفویوس (Typhoeus) : تایفویوس، اژدهایی با نفس آتشین، صد سر و خستگی ناپذیر بوده است. گایا، در اوج نا امیدی او را به دنیا آورد تا از تایتانها در مقابل المپیان محافظت کند. او تا حد زیادی موفق میشود و تعدادی از خدایان المپ را فراری داده و زئوس را به بند میکشد. هرمس به نجات زئوس میآید و زئوس هم با استفاده از تیرهای صاعقه، تایفویوس را از بین میبرد. گفته میشود که تایفویوس زیر کوه اتنا (Etna) در سیسیل دفن شده است.

سربروس (Cerberus) : سربروس هم یکی دیگر از فرزندان تایفویوس و اکیدنا است و سگی سه سر، با ماری به جای دم است. این هیولا نگهبان جهان مردگان بوده است. او به مردگان اجازه ورود میداده و مانع خروج آنها از جهان زیر زمین میشده است. تنها چند تن از افراد زنده موق شدند به طریقی از این سد بگزرند و به دنیای مردگان رفته و بازگردند. یکی از این افراد اورفئوس (Orpheus) بود که توانست با خواندن آواز او را خواب کند و به نجات همسرش یوریدیس (Eurydice) برود. هرکول نیز، در آخرین ماموریت خود موفق شد سربروس را از جایگاه خود خارج کند و به شاه یوریستئوس (Eurystheus) پیشکش کند.

سیرن ها (Sirens) : سیرن ها خواهرانی بودند که در بخشهای پر صخره دریا میزیستند. آنها آوازی بسیار زیبا و فریبنده داشتند و دریانوردان را با آوای خود گمراه کرده و به کام صخره های مرگ آور میکشیدند. گفته میشود که این چهار خواهر، فرزندان آکلوس Achelous خدای طوفان بوده اند.

Pegasus یا اسب بالدار - پگاسوس (Pegasus) : پگاسوس اسبی بالدار و فرزند رابطه مدوزا و پوزئیدون است. او زمانی که سر مدوزا توسط پرسیوس از تن جدا شد، به دنیا آمد و توسط بلروفون اهلی شد. پگاسوس در طی ماجراهای این قهرمان، مرکب او بود و به او در از بین بردن کایمرا کمک کرد. اما زمانی که بلروفون میخواست به کمک او به المپ برسد، توسط زئوس از اسب سرنگون شد و پگاسوس به تنهایی به المپ رسید و در آنجا ماندگار شد.

کریسائور (Chrysaor) : کریسائور، دومین فرزند مدوزا و پوزئیدون است. درباره این موجود اطلاع زیادی در دست نیست، تنها میدانیم که او به احتمال زیاد یک غول بوده و جنگجویی قدرتمند به شمار می آمده است و نام وی شمشیر طلایی معنا میدهد.

منبع : آفتاب، اسطوره و نیک صالحی.

 

 توجه !

کاپی و نقل مطالب از «اصالت» صرف با کسب مجوز کتبی از «اصالت» مجاز است !

کليه ی حقوق بر اساس قوانين کپی رايت محفوظ و متعلق به «اصالت» می باشد.

Copyright©2006 Esalat

 

 

www.esalat.org